نویسنده و محقق : اشکان ارشادی از کرمانشاه
پرسش و پاسخ کنید ، گردونه پرسش و پاسخ را باز نگه دارید.
از کُردی و ترکی می توانید مثال بیاورید. خداروشکر ناظر که خودم باشم واقفم.
کمک شما را می طلبد.
با نظری رسمی ، از آرایههای ادبی مثال آورید و این مجمل را غنی کنید.
ویا کتابی معرفی کنید.
ویا توضیح و تعریفی دگرگونه ارائه دهید.
و یا پرسشی مطرح کنید.
از آنجا که نمی شود نظرات را تصحیح کرد بدون غلط املایی و با وسواس این مجمل را به نظر خود غنا ببخشید. همچنین از نوشتن محاوره و خودمانی ، پرهیز بشود بهترست مگر جملهی مورد ذکر یا بیت مورد نظر لهجه گویشی باشد ، همانند باباطاهر و.
سجع در لغت به معنی:
« آواز پرندگان» است به ویژه
« آواز کبوتر و فاخته ».
در اصطلاح ادبا آوردن کلمات هموزن یا همقافیه یا هموزن و همقافیه را در انتهای جملات قرینه سجع گویند.
به عبارت دیگر سجع آن است که کلمات آخر قرینه ها در وزن یا آخرین_حرف_اصلی ( =حرف روی) یا هردو موافق باشند.
جملات_قرینه : به دو یا چند جمله ای که در پایان آنها کلمات سجع آورده می شود جمله های قرینه می گویند.
هر نوشتهای که در آن آرایه سجع بکار رفته ، مسجع است ، مثال :
طالب دنیا رنجور است و طالب عقبی مزدور است و طالب مولی مسرور است.
در جملهی بالا :
رنجور ، مزدور ، مسرور ،
هموزن و قافیه گون هستند و نثر را مسجع کردهاند.
مثال دیگری :
هرچه نپاید دلبستگی را نشاید.
نپاید ، نشاید. نثر را مسجع کردهاند.
این نثر مسجع زیبای سعدی بخوانید.
منت خدای را عزوجل که طاعتش موجب قربت است و به شکر اندرش مزید نعمت ، ( قربت ، نعمت )
هر نفسی که فرو می رود ممد حیات است و چون بر می آید مفرح ذات، ( حیات ، ذات )
پس در هر نفسی دو نعمت موجود است و بر هر نعمتی شکری واجب.
توجه به مسجع بودن نثر کردید.
سجع نویسی از شیوه های نویسندگی و سخنوری معمول و موافق و ملایم با طبیعت زبان عربی است و با زبان فارسی چندان سازگاری ندارد و به همین دلیل است که از میان این همه سجع نویس فارسی، تنها کار چند نفر مقبول و خواندنی از آب درآمده است.
نکته : سجع نویسی هنریست که هرکس هم نمی تواند انجام دهد و از نظر من با فارسی قرابت دارد.
سجع نویسی به تقلید و پیروی از این شیوه ی نویسندگی و سخنوری در زبان عربی، در ایران رایج گردید و پیش از شروع قطعی و رسمی سجع نویسی در ایران، فقط نمونه هایی مختصر از آن در دیباچه ی بعضی از کتاب های کهن فارسی به چشم می خورد.
سجع نویسی در فارسی، به طور رسمی از زمان خواجه_عبدالله_انصاری
خواجه ، معروف به پیر هرات ، ایرانی ای شیرین مناجات است. در آینده حتما باید از او بهره ببریم.
(396-481ه-ق) شروع شد و پس از او به وسیله ی نویسندگانی چون نصرالله_منشی، مترجم کلیله و دمنه، نظامی_عروضی صاحب چهارمقاله، قاضی ،حمیدالدین_بلخی صاحب مقامات حمیدی، سعدی و مقلدان_سعدی و گروهی دیگر تداول و استمرار یافت.
ناگفته پیداست که از میان سجع نویسان بسیار تاریخ ادب فارسی، مطلوبترین و طبیعی ترین و هنرمندانه ترین نثر مسجع از سعدی در شاهکار بی نظیر او گلستان است و ازمیان مقلدان سعدی نیز موفق ترین فرد، میرزا ابوالقاسم قائممقام_فراهانی صدر اعظم محمدشاه قاجار است.
سجع بر سه قسم است:
1-سجع متوازن
2- سجع مطرف
3- سجع متوازی
1- سجع متوازن: آن است که کلمات قرینه هم وزن باشند اما در آخرین حروف اصلی مختلف باشند؛ مانند: بام و باد.کام و کار. نهار و نهال.
فلان را اصلی است ،پاک و طینتی است ،صاف؛ دارای گوهری است ،شریف و صاحب طبعی است ،کریم.
ظالمی را حکایت کنند که هیزم درویشان خریدی به ،حیف و توانگران را دادی به ،طرح.
2- سجع مطرف: آن است که کلمه ها در آخرین حرف اصلی ( حرف روی ) یکی باشند اما در وزن متفاوت باشند؛
مانند: کار و شکار. دست و شکست. سیر و دلیر.
الهی بر تارک ما خاک خجالت ، نثار مکن و ما را به بلای خود ، گرفتار مکن.
دوران باخبر در حضور و نزدیکان بی بصر دور.
به حضور و دور توجه کنید.
3- سجع متوازی: کاملترین و خوشآهنگترین سجع است و سجعی است که کلمات هم در وزن و هم در آخرین حرف اصلی ( حرف روی ) مطابق باشند،
مانند: کار و بار، دست و شست،باز و راز.
خانه ی دوستان بروب و در دشمنان مکوب.
هرچه زود برآید، دیر نپاید.
نکته : تشخیص این سجع راحتترین است و نثر نویسنده می تواند بجای نثر مسجع ، نظم بگوید.
چند نکته:
⇦ کلمات مشخص شده در هر جمله را⇦ارکان سجع میگویند.
⇦سجع مختص نثر است اما گاه در شعر به صورت ، قافیهمیانی ، موازنه و ، ترصیع نیز به کار می رود:
بازآ و بر چشمم ، نشین،ای دلستان ، نازنین
کآشوب و فریاد از ، زمین بر آسمانم میرود
⇦ارزش ادبی سجع متوازی ، بیشتر از همه(=قوی)،سجع مطرف،بینابین(=متوسط) و سجع متوازن،کمتر از همه(=ضعیف) است.
خودارزیابی: سجعها را بیابید و نوع آن را مشخص کنید:
☆یک خلقت زیبا به از هزار خلعت دیبا
☆جمع مال را اقبال دان و خرج ناکردنش را ادبار
☆من ماندهام مهجور از او،بیچاره و رنجور از او
گویی که نیشی دور از او بر استخوانم میرود
این توضیحات را هم بخوانید ، نافع است.
سجع : آوردن کلماتی در پایان جمله های نثر که در وزن یا حرف یا حرف آخر یا هر دو ( وزن و حرف آخر ) با هم یکسان باشد .
نکته 1 : سجع در کلامی دیده می شود که حداقل دو جمله باشد یا دو قسمت باشد .
نکته 2 : سجع باعث آهنگین شدن نثر می شود به گونه ای که دو یا چند جمله را هماهنگ سازد .
نکته 3 : سجع در نثر حکم فافیه در شعر را دارد .
نکته 4 : اگر در پایان جمله ها کلمات تکراری وجود داشته باشد ، سجع پیش از آن می آید .
مثال : الهی اگر بهشت چون چشم و چراغ است بــی دیــدار تــو درد و داغ اســت
نکته 5 : گاهی در جملات سجع ممکن است افعال به قرینه ی لفظی یا معنوی حذف شوند .
مثال 1 : منت خدای را عـزووجل که طاعتـش موجب قـربت است و به شکر اندرش مزید نعمت . ( فعل « است » به قرینه ی لفظی حذف شده است . )
مثال 2 : خـلاف راه صواب است و نقض رای اولـوالالباب « است » (حذف لفظی ) ذوالفقـار علی در نیـام ( باشد ) و زبان سعدی در کام « باشد » ( حذف معنوی ) .
توضیح : فعل « باشد » در دو جمله ی پایانی به قرینه ی معنوی حذف شده است .
توجه : به نثر مسجع ، نثر آهنگین نیز می گویند .
« انواع سجع »
الف ) سجع متوازن : آن است که کلمات سجع فقط در وزن اشتراک داشته دارند .
مثال : ملک بی دین باطل است و دین بی ملک ضایع .
توضیح : هر دو کلمه دارای هجای بلند می باشند لذا هم وزن اند .
مثال : طالب علم عزیز است و طالب مال ذلیل .
توضیح : دو کلمه ی « عزیز » و « ذلیل » دارای دو هجا ، یکی کوتاه و یکی کشیده هستند . لذا در وزن یکسانند .
ب ) سجع مطرف : آن است که کلمات سجع فقط در حرف یا حروف پایانی با هم اشتراک دارند .
مثال : محبت را غایت نیست از بهر آنکه محبوب را نهایت نیست .
توضیح : کلمه ی « غایت » دارای دو هجا و کلمه ی « نهایت » دارای سه هجا می باشد پس دو کلمه هم وزن نیستند بلکه فقط در حرف آخر مشترک اند .
ج ) سجع متوازی : به سجعی گفته می شود که کلمات سجع هم در حرف پایانی و هم در وزن یکسان می باشند .
مثال : باران رحمت بی حسابش همه را رسیده و خوان نعمت بی دریغش همه جا کشیده .
توجه : از آن جائیکه سجع متوازی ، زیباتر و خوش آهنگ تر است و در متون فارسی کاربرد بیشتری دارد . لذا شناخت این نوع سجع برای دانش آموزان عزیز با اهمّیّت تر می باشد .
نمونه هایی از آثار مسجع : اوّلین با سجع در مناجات نامه خواجه عبدالله انصاری ( قرن پنجم ) به کار گرفته شد و بعدها سعدی در «گلستان » ، جامی در « بهارستان » ، نصرالله منشی در « کلیله و دمنه » آن را به حد کمال خود رساندند . و در ادامه کسانی چون قائم مقام فراهانی در « منشئأت » و قاآنی در کتاب « پریشان » از آنها پیروی کردند .
درباره این سایت